در راه قشلاق نزدیکی خاوران

دست بافت  خانم مریم یوسفی - باصری -کلمبه ی - اولاد یوسف - جهرم

پاسگاه استقرار امنیه ژاندارمری در مسیر گذشته ایل باصری منصور اباد - جویم

حسن اباد مرگماری دو قدم تا انتهای قشلاق باصری دی ماه 95

یورد یوسفی  ها در دشت وسیع و کنارستان لهواز

برادر  زاده هاا  در آغوش عمو جان  در یورد زمستانی سال 95

قلب  دشت لهواز- آقایان همتعلی و حمید اقا  یوسفی - میهمان و میزبان در دشت  آذر ماه 95

یورد کره ای ( سنگی ) و زمستانی  از عهد نیاکان تا کنون پا بر جاست .دشت لهواز

گلهای عزیز  و نازنین در قشلاق  دشت لهواز با شکل نوین   زندگی  ایلی  متاثر از زندگی شهر نشینی 

محل نصب سفید چادر های ایل باصری در دهانه  تنگه های بر آفتاب  دشت پهناور لهواز پر خاطره .در دل دشت و دامنه و کمر و تنگه های اینجا جای آهوان ، بز و پازن ، هوبره ، میش و قوچ  نژاد لاری واقعا خالیست .کلمبه ای اولاد حسبن و یوسف

برچیدن و بر پا نمودن سیاه چادر  مهارت ویژه خود دارد ....

بنام  خدا

سلام

برخی از  مطالب نوشته در اینجا خاطراتی را از ایل زنده می کند و دل را از جا می کند و نا گه خود را در ته قشلاق حس می کنید ، هر چند خلاصه اما تجدید خاطره است . یا در عمق ییلاق حس کوچ دست میدهد و دل هوای دشتهای بیکران و آب روان و چشمه های سرحد و رنگ و بوی جنگل سرسبز ییلاق و برق نور منعکس شده از برف قله و آب جاری رودخانه ها و بس درمنه ی و دم اسبی گردنه ها و خلاصه کما و جاشیر و دونگاه دوشیدن شیر و همه و همه را یاد آوری میکند . مراجعه کوتاه به مطالب گوشه ی از سلایق خود را خواهی جست .  بنا بر این ادامه ده و بعد از پایان قضاوت بفرما

چدرویه  محل اسکان بخشی از طایفه  کلمبه ی،  ایل باصری در سرزمین نیمه خشک در دل تپه ماهور ها و دارای رودخانه ها جاری و فصلی و دارای مزیت بهاری خوب و برخوردار از پهناوری و گسترش زمین برای گردش احشام ، اما در خشکسالی های گذشته تلفات دامی در این نقطه مصیبت بار و سخت بوده است .

تکرار در برخی موضوعات  بشکل تکراری عمدی بوده و برای خاطر سلیقه کاربران مورد نظر و توجه  بوده است .

شمار زیادی از ایلات  از گذر گاه  سخت به مشکل بر میخورند .ایلها  در دشت وسیع و فراخ با سیاه چادر ها به گستردگی یک کلانشهر ولی پراکنده نمایان  بودند . کران تا کران چادر سیاه بچشم میخورد .زمان کوچ، شامگاه چادر ها بر چیده و بار و بنه بسته بندی و اماده حمل برای سحر گاه فردا میشده . زمان بسیار مهم و رکن اصلی برای کوچ در نظر گرفته میشده . قبل از طلوع  کوچ باید اماده حرکت باشد ودر مواقع گذر از تنگ ناها و مسیر های سخت و باریک این دستور و راهکار اصلی رعایت میشده تا مشکلات به حد اقل ممکن برسد . از تمام  نواحی دشت و مکان های اسکان شبانه به ناگهان کوچ ها براه افتاده وبهم  میپیوسته و زنجیره طویلی از کوچندگان براه می افتاده و سایه به سایه هم به راه طولانی خود ادامه میداده اند . توقف لحظه ای بمانند بینظمی و گره باز نشدنی انهمه حجم بالای جمعیت ایلی بهنگام عبور از مسیر های دشوار بوده .حتی انقدر مهم که اجبارا  زایشها هم باید در چنین مواقعی به تاخیر افتد تا همه بتوانند از گذر گاه بگذرند و همه نفس راحتی بکشند و از وضعیت اضطراری خارج شوند .با مهاجرت و کوچ در ایام فصول مناسب ، بر سرعت و زمان زایمان گوسفندان کنترل و فصل زایمان را تغییر می دادند . تا حدی  در یکجا نشینی و امادگی  قادر به رسیدگی به امور دام های در حال زایش را داشتند  . با تنظیم جفت گیری دامها موجب فرا رسیدن فصل مناسب زایمان  را سبب میشدد . تا تلفات دام های بچه زا به حد اقل  برسد .